۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سه‌شنبه

ایجاد صف مستقل طبقاتی و گشودن یک جبهه متحد کارگری- کمونیستی نیاز مبرم امروز جنبش ما است!



سلام زيجى : به مناسبت فرا رسیدن اول ماه مه ، روز جهانی طبقه کارگر - در اوضاع سیاسی امروز ایران و همزمان با فرارسیدن اول ماه مه، طبقه کارگر  با معضلات فراوان و مسائل متعددی روبرواست .کارگران راهی جز تلاش برای فایق آمدن بر این مسائل و تلاش برای رهائی خود و جامعه از شر حکومت فاسد و ضد کارگری جمهوری اسلامی به همراهجناحهای آن در مقابل خود ندارند. مساله دستمزد، اعتراضات بیوقفه، معیشت و اجحافات وسرکوبها، تحقیرهای پی درپی ، خواست حق تشکل و اعتصاب، اتحاد و همبستگی، خود آگاهی طبقاتی  وتحزب کمونیستی وغیره  یک بار دیگر در راس مسائل و مطالبات امروز طبقه کارگر قرار گرفته است.
در این مطلب  تلاش بر این است  که به مهترین  مسائل و وظایف عاجل امروز طبقه کارگر وچگونگی برگزاری اول مه امسال پرداخته شود به این امیدکه مورد توجه کارگران و فعالین سوسیالیست کارگری در ایران قرار بگیرد.
 مشکلاتی که ما در ایران با آن
روبرو هستیم بخشی از شرایط حاکم بر طبقه ما در ابعاد بین المللی است. اما ما در ایران  با شرایط به مراتب تحقیر آمیزتر، بی حقوق تر، سرکوب شده تر و
بسیار سخت تری  دست و پنجه نرم میکنیم.  دادن  یک تصویر جامع ازاین موقعیت در اینجا ممکن نیست. اما با این وجود با یک نگاه گذرا به  اتفاقات همین چند هفته اخیر در چند شهر و مرکز کارگری میتوان چکیده  آن واقعیت را تا حدودی ترسیم کرد. این زندگی سرشار از فلاکت  بیش از سی سال است ادامه دارد.
گیلان کارخانه خاور: کارفرما به هدف اخراج، ایجاد تفرقه و کسب سود با استخدام کارگر قرا دادی با دستمزد 280 هزار تومان در ماه دست به اخراج و "بازنشته" کردن کارگران رسمی که 450 هزار تومان مزد ماهانه دارند زده است. این در حالی است که به کارگران "بازنشته" نیز از سال 80، 81 به اینسو هنوز هیچ حقوقی پرداخت نشده است.
کارخانه رنگ سازی:  روز 29 اسفند کارفرما میبایست 800 هزارتومان عیدی به کارگران پرداخت کند که بدنبال یک توطئه و پرونده سازی برای نصف کارگران از عیدی آنها 400 هزار تومان کسر میکنند. حقوق تاکنونی 270 تا 290 هزارتومان بوده در حالی که نماینده خود رژیم در خانه کارگر، محجوب، خط فقر مطلق را 500 هزارتومان اعلام کرده است. 
شرکت قند اصفهان: نصف کارگران را اخراج کرده اند. با وجود دروغین بودن بیمه در حکومت اسلامی کارگران 30 درصد از مزد خود را به بیمه میپردازند  و وقتی بیکار میشوند تحت پوشش هیچ بیمه ای قرار نمیگیرند. یکی از کارگران میگوید" 30 درصد حقوق بیمه ما را برای بیمه کسر میکنند، 18 سال است پول بیمه میدهم ولی به عنوان گدا به ما نگاه میکنند"
کارخانه خاور رشت:  کارگران حقوق  دو ماهه بهمن و اسفند و نیمی از عیدی خود را نگرفته اند. یکی از کارگران به خبرنگار آژانس ایران خبر میگوئید" من خودم 30 سال سابقه کار دارم نه حقوقم را داده اند نه سنواتم را. طلبم از کارخانه 11 میلیون تومان است ولی دیگر روحیه رفتن به کارخانه و دنبال کردن آنرا ندارم چرا که هر کاری تا بحال کرده ام دستم به جای نرسیده است و دچار افسردگی شده ام"
نیشکر هفت تپه: فعالینی از آن همچنان در زندان بسر میبرند.کارفرما هنگامی که با بحران روبرو میگردد آنرا رو سر کارگران هفت تبه  خراب کرده و دست به اخراج زد و نکهبانان دولتی حامی کارفرما آمدند و فعالین آنرا دستگیر و زندانی کردند. وکیل کارگران میگوید" کارگران بازداشت شده در حالی اخراج شدند که نه  با شکایت رسمی کارفرما روبرو شدند و نه مرجع تشخیص و حل اختلاف در جریان این اخراجیها بود.
سندیکا واحد: اسالو مدیر  سندیکا بعداز بازداشتهای  مکرر اخیرا در زندان نیز با توطئه و سو قصد روبرو گردید. در تازه ترین واکنش به تعیین حداقل دستمزد سال 89 سعید ترابیان از اعضا این سندیگا به ایلنا میگوید رقم 303 هزار تومان به هیچ وجه جوابگوی نیازهای کارگران نیست، ... با این حداقل دستمزد کارگران در سال جدید بیش از هر زمانی دیگری طعم فقر و نداری را خواهند چشید.
 سقز، بوکان، مهاباد و سنندج : فعالین کارگری مورد بازخواست  قرار میگیرند و یا دستگیر میشوند. هادی تنومند، عمر مینائی و کریم فتحی در بوکان و در سنندج سمیرا هوشیاری عضو اتحادیه آزاد کارگران بازداشت میشوند و ماموران رژیم کارگران بیکار شده که به دستفروشی مشغول بودند مورد تعرض وحشیانه قرار میدهند. 
 كارخانه سبلان پارچه اردبيل:  عدم پرداخت حقوق هفت ما به کارگران این کارخانه که به اعتراض  به این توحش و بربریت کارگران در مقابل استانداری اردبیل تجمع کردند.
اخراجها: در دها مرکز کارگری  با شروع سال 89 هزاراها کارگر اخراج و دها هزار دیگر در معرض اخراج قرار دارند.
 همانطور که در ابتدا گفتم این رویدادها تنها بخش کوچگی از وضعیت نابسامان و به مراتب وسیعتری است که با بیان آن  میتوان حداقل تصویری از موقعیت امروز طبقه ما را ترسیم کرد.

فاجعه تعیین حداقل  دستمزد 303 هزار تومان در سال89: 

دولت و سرمایه داران  حاکم بر ایران در سال 89  با تحمیل حداقل دستمزد 303 هزار تومانی به طبقه کارگر یکبار دیگر بربریت و زندگی کمر شکنی را به طبقه کارگر ایران تحمیل کرده است. همان دولت و سرمایه داران کثیفی که  هزینه بقا حاکمیت ننگین خود و دستگاه عریض و طویل سرکوب نظامی و آخوند مفت خور خود را نیز با هزینه و درد و رنج طبقه ما تامین میکنند. به منظور "حلال" کردن این اجحافات و جنایات از خرافات و حربه  دین و خدا و میهن و ملیت و مستضعف و غیره  استفاده کرده و هر چه در چنته داشته و دارند بر علیه  کارگران بکار می اندازند و بر دوش ما سوار میکنند. این حضرات نامحترم با "هدفمند کردن یارانه ها" 37 درصد نرخ تورم را بالا میبرند و بر سر ما منت میگذارند که حقوق سال 89 را 15 درصد افزایش داده اند". جنایت و تحقیر  وکستاخی علیه طبقه ای که خودشان میگویند هم اکنون بیش از 26 میلیون نیروی کار کشور را تشکیل میدهند، غیر قابل تحمل وغیر  قابل چشم پوشی است! ابعاد این جنایت و ظلم در حدی است که حتی صدای برخی از سران و همکاران رژیم را نیز در آورده است.از نائیب رئیس کمسیون اجتماعی  مجلس تا محجوب نماینده رژیم در خانه کارگر تا رئیس دانا  لب به اعتراض گشوده اند و  به ترتیب  450 ، 500 و 800 هزار تومان را مرز تعین خط فقر و یا حداقل دستمزد  طرح میکنند. داستان تعیین حق دستمزد امسال نیز در تداوم سی سال سرکوب و تحقیر وحشیانه صورت گرفته است.  در شرایطی که   مملکت مملو از ثروت ناشی از کار کارگر و در حالی  که حقوق و هزینه  دست اندرکاران انگل و مفت خور دست چندم دولتی  حداقل 10 برابر مزد کارگران میباشد, با تحمیل این حداقل دستمزد عملا ما را به مرگ و نابودی فرخوان داده اند. آیا این بردگی تمام عیاری نیست که به طبقه کارگر تحمیل کرده اند؟ پذیرش و تحمل آن غیر ممکن است!
 فعالین و پیشروان کارگری حداقل دستمزد امسال را حداقل یک میلیون و حتی در نظر سنجی که در یکی از سایتها  به این منظور صورت گرفته حدود 30 درصد از شرکت کنندگان  خواهان یک میلیون و یکصد هزار تومان هستند. این آن فاصله فاحشی است از حداقل نیاز یک خانوار کارگری و مزد کارگر که جنایتکاران حاکم بر ایران عامدانه  نه تنها از پذیرش آن سر باز میزنند که فرو بردن طبقه کارگر ایران در فقر مطلق را به عنوان یک اهرم سیاسی و گرفتن قدرت کارگر برای اعتراض علیه وضع موجود مورد بهره برداری قرار میدهند و کل دستکاه سرکوب نظامی را نیز به این منظور ضد انسانی پشت سر خود بخط کرده اند. سال 89 سال تنش و چالش حول این تحقیر و تحمیل بیحقوقی است. ابعاد این مبارزه  با اگاهی طبقه ما به منافع خود تنها در بعد اقتصادی باقی نخواهد ماند. برای مبارزه در این عرصه اقتصادی نیز، که بسیار حیاتی است، کارگران ایران هیچ راهی جز اتحاد و رویاروئی سیاسی با حاکمیت سیاه سرمایه داری جمهوری اسلامی  پیشارو خود ندارند!

موانع های اصلی سر راه مبارزات کارگران کدامند؟

 مباحث و سوالات واقعی هستند که یک عمر است در مقابل ما قرار گرفته و باید به آن پاسخ داد:ابعاد مبارزات کارگری گسترده است اما چرا به نتیجه مطلوب نمیرسد، چرا متحد نیستیم، چرا هر صنف درگیر کار خودش است؟ چرا دنبال جنبشهای دیگر می افتیم و.. .
  تردیدی نیست که ابعاد اعتراضات کارگری از نظر کمی بسیار گسترده است. و حتی در مقایسه با کشورهای دیگر دامنه آن بسیار وسیعتر است. اما علل عدم اتحاد طبقاتی  کارگران و اینکه چرا مبارزات ما به نتیجه مطلوب خود نمیرسد  میتوان به دلایل متعدد اشاره کرد اما از نظر من این مسله ریشه در دو فاکتور مهم تاریخی در تاریخ مبازات سی سال اخیر جنبش ما دارد.   البته ممکن بود و  هنوز هم ممکن است که بر آن فایق آمد و هر دو را خنثی کرد. اولین  عامل موجودیت  رژیم جمهوری اسلامی و دوم وجود گرایشاتی است که در پی زندگی سخت کارگران در حاکمیت سی ساله رژیم امکان رشد  پیدا کرده است و گرایش راست و ضد کمونیستی در جنبش کارگری را نمایندگی میکند. در مورد اول برای همه روشن است که حکومت اسلامی
به عنوان یک جریان ضد انقلابی در انقلاب سال 57 و بدلایل مختلفی سر کار آمد از جمله همان دلایلی که امروز اکثر جریانات راست و چپ  به  پشت جنبش "ضد استبدادی" موسوی کشاند همان زمان نیز خیلی ها را به دفاع از خمینی  کپک زده " ضد استبداد و ضد امپریالیست"واداشت و بلاخر کمک کرد تا آن جریان ضد انقلابی و اسلامی  سوار بر انقلاب آزادیخواهانه سال 57 گردد. در آندوره طبقه کارگر به ویژه کارگران نفت در سرنگونی حکومت استبدادی پادشاهی نقش محوری ایفا کردند و همین به گسترش مبارزه و قدرت کارگر در ایران بعد  دیگری داد و همراه با خود گسترش خود آگاهی طبقاتی و افق سوسیالیستی وایجاد تشکلهای انقلابی کارگری از جمله شوارهای کارگری را به وجود آورد.
این حکومت  از همان اوایل سال 57 طبقه کارگر را به عنوان بزرگترین خطر در مقابل خود دید.
طبقه ای که کمر رژیم شاه را شکاند به عنوان گورکن خود  و خطر جدی برای  موجودیت خود به حساب آورد. جمهوری اسلامی به طبقه کارگر به مثابه طبقه ای پیروز، در مقیاس آنزمان، که دیگر پس نخواهد نشست  برخورد کرد. به همین دلیل روشن جمهوری اسلامی اولین تعرض خود را به کارگران شروع کرد. گفتند شورا پورا مالیده است، نیروی سرکوب فرستادند و کشتند، خط امامیها و ایدئولوگهای اسلامی و اکثریتی و توده ایها را بسیج کردند و به مراکز کارگری فرستادند تا از یکسو سرکوب قهرامیز کنند، که کردند، و از سوی دیگر از درون مقاومت و رادکالیسم صفوف ما را تضعیف و تهی کنند، و این را نیز با  درجه زیادی ازموفقیت به سر آنجام رساندند. زمینه  برای ایجاد شوراها اسلامی  و دیگر نهادهای ضد کارگری فراهم شد.

عامل دوم و مهم   دیگر علاوه بر سرکوب مستقیم  همراهی کردند همان نیرهای چپ و راست و گرایشات "سندیکالیستی"- خلقی و ملی و مذهبی بود  که خمینی را در ماه میدیدند و آن جنبش کثیف را حاصل انقلاب و حامی مستضعفین و ضد امپریالیست میدانستند، و این وحوش را چنین به جامعه و طبقه ما معرفی کردند!
شما چنانچه به تاریخ شفاهی یدالڵه خسرو شاهی مراجعه کنید  بطور روشنی این حقایق و کل سرکوبها و جنایت رژیم را میتوانید در همان سالهای اوایل سر کار آمدن رژیم را در مقابل خود ترسیم کنید. حکومت سرمایه داری ایران از راه سرکوب و تحمیل شرایط سخت و دشوار هم  حقوق اولیه کارگر را مبنی بر حق تشکل و اعتصاب را ممنوع کرد و هم از نظر اقتصادی چنان شرایطی را تحمیل کرد که طبقه ما را مجبور کرده است فقط برای زنده ماندن خود در میدان" مبارزه اقتصادی" دست و پا بزند و آنهم در چهار چوب قانون اساسی و از مسیر شوراهای اسلامی و در قالب "کدایی" و تحقیر شدگی.
و اما همانطوریکه اشاره شد عامل دوم  بر میگردد به جریانات چپ ملی و پوپولیست که لباس کارگری بر تن کرده بودند  و تاثیر گذاری ضد کارگری آنها در جنبش کارگری.  فشار و سرکوبی که  حکومت اسلامی در سه دهه اخیر به طبقه ما تحمیل کرده باعث گریده که رهبران راستین کارگری و گرایش کمونیستی، که طبقه کارگر در غیاب آن هیچگاه به جای نخواهد رسید، جایشان تنگ تر شود و گرایشات راست درون جنبش کارگری رو بیایند . اینکه سالها است ما با تلاشی روبرو هستیم که طبقه ما را در محدوده صنف خود نگاه دارد، تنها آرمانش ماندن در میدان "مبارزه اقتصادی"  و آنهم در چهارچوب رژیم و قانون اساسی است و حتی بخشهای دیگر را به این شکل از مبارزه "متقاعد" میکند، اینکه کارگر را از سیاست و تحزب کمونیستی خود دور نگاه میدارد و میترساند، اینکه مجمع عمومی و تشکل شورای کارگری را در مقابل خود میبیندو بلاخره مانع اتحاد سراسری کارگران است و اساس کارش ایجاد صنتک فابریکی  و ”غیر سیاسی“میباشد. همه دال بر این است که طبقه ما فقط از جانب رژیم سرکوب و محدود نشده بلکه در سایه خود این سرکوبها و محدودیتها گرایشات راست و اساسا تحت رهبری یا متاثر از روشنفکران چپ ناراضی و اصلاح طلب، شکل گرفته است که  عملا مانع اتحاد و خود آگاهی طبقاتی طبقه کارگر ایران شده است. عدم وجود تشکلهای رادیکال و توده ای کارگری که در بطن طبیعی مبارزات کارگران و مستقل از دولت و نهادهای دولتی شکل گرفته باشد حلقه اصلی است که باعث گردیده  اتحاد صفوف کارگران را تامین نکند و دست همکاری و اتحاد کارگر  در تهران و سنندج و مشهد و تبریز و اصفهان را  در دست هم نگذارد.


ضعف در خود آگاهی طبقاتی و عدم احساس همسرنوشتی در میان همه مراکز کارگری عامل مهم دیگری است که امروز با وجود اعتراضات گسترده و پراکنده  هر بخشی در صنف و کارخانه خود، ما را در موقعیت بسیار ضعیفی قرار داده است و افسار حکومت و سرمایه داران رابر علیه خود رها کرده ایم. این واقعیت تلخ  جمهوری اسلامی در طی سی سال اخیر به وجود آورده است. اما  گرایشات راست که عمدتا با "سندیکالیسم" در عرصه مبارزه اقتصادی و" چپ خلقی" در عرصه سیاست شناخته میشوند در تحمیل این موقعیت به طبقه ما نقش داسته اند. تمکین و تشتت و عدم خودآگاهی ما و رهبران سوسیالیست کارگری به این شرایط بیش از بیش در به نتیجه نرسیدن مبارزات  تاکنونی ما موثر بوده است.
علاوه بر آن در جریان اتفاقات مهم سیاسی در ایران نیز طبقه کارگر هم میتواند تاثیر گذار باشد و هم تاثیر پذیر. در سال گذشته در پی تشدید بحران رژیم و در پروسه نمایش انتخاباتی شان این بحران عمیقتر شد و در دل خود جمهوری اسلامی یک شاخه دیگر از رژیم متولد گردید و اسمش را گذاشتند "جنبش سبز" . در این دوره بدلیل همان ضعفها متاسفانه بخشی از هم طبقه ایهای ما در میان این کشمکش دولتی و ارتجاعی دو جناح رژیم  سردرگم و یا همراه شدند . نیروهای همان چپ 57ی نیز دوباره زنده شدند. گفتند این "انقلاب ، جنبش سرنگونی و خیزش توده ای برای سرنگونی" است و من و شمای کارگر را فراخوان دادند تا به این انقلاب، که یک ضد انقلاب  تمام عیار بود، بپیوندیم. به من و شما کارگر گفتند این انقلاب شما است! و از من شما خواستند درست مثل سال 57 که گفتند بروید زیر بال خمینی در سال گذشته نیز خواستند برویم زیر بال نوچه دیگر خمینی و جمهوری اسلامی به اسم موسوی و سبز. چنین گرایشی که بخشی از همان گرایشات راست  مورد اشاره من  میباشند در این دوره بزرگترین ضربه را  به صفوف متحد و خودآگاهی طبقاتی و کمونیستی ما زدند. این چپ پوپولیست و ملی و طرفدار همه باهم  وبه ظاهر ملیتانت آنروی سکه آن گرایش راستی است که گفتم طبقه ما را از مسیر بازیهای رژیم و قوانین آن و برای مقابله با خود آگاهی طبقاتی و کمونیستی و اتحاد و صف مستقل بر علیه کلیت نظام سرمایه داری و جمهوری اسلامی  برحذر میدارند. کارگر آگاه و ضد سرمایه داری برایش مهم نیست چه بخشی از جناحهای رژیم سر کار میایند، برایش مهم نیست چه طایفه و قومی و چه کسی به چه زبانی صحبت میکند ، در عین حال که شدیدا طرفدار اصلاحات کارگری و بهتر شدن شرایط زیست و زندگی است  اما تامین آنرا از مسیر جدالها و اختلافات جناحهای بورژوازی  و یا اسلامی و ملی گرایان نمیتواند به ثمر برساند واز آنها اینرا طلب نمیکند. سی سال است  که اثبات شده  هیچ بخشی از جناحها و گرایشات راست  وچپ درون و بیرون رژیم سرسوزنی به خوشبختی و رفاه کارگر نمی اندیشند.
یک طبقه آگاه نه تنها دنباله رو جنبشهای ارتجاعی طبقات دیگر نخواهد بود که همیشه به عنوان یک طبقه که خود را با تمام جنبشهای سرمایه داری در تقابل میبیند  تنها به منفعت سیاسی و اقتصادی خود و تنها  بارسیدن به اهداف خود و کسب قدرت سیاست و سرنگونی کلیت بساط این نظام بربریت میاندیشد  نه هیچ چیز دیگر! در بعد سیاسی  در این دوره  باید طبقه ما به روشنی به کلیت جنبش سبز به عنوان یک جنبش تماما ضد کارگری و بخشی از خود رژیمبرخورد کند. از سرکوب کارگران نفت تا امروز که فعالین نیشکر هفت تبه و سندیکای شرکت  واحد و اتحادیه آزاد کارگران در زندان و زیر شکنجه قرار دارند  رهبران و گردانندگان داخلی و برون مرزی جنبش سبز  مستقیما دست داشته است. اینها  به اندازه احمدی نژاد و خامنه ای از هر
 نظر دشمن مستقیم طبقه ما هستند.
برخلاف عوافریبی و هوچیگریهای  که اتفاقات بعداز 22 خرداد را، خیزش مردم و انقلاب نامیدند، این "خیزش انقلابی و انقلاب" یک خیزش  "انقلابی" بود برای ایجاد یک جمهوری اسلامی دیگر، برای نجات جمهوری اسلامی از تنفر عمیق مردم و برای برقرار یک نظام اقتصادی به مراتب راست تر و ضد کارگری تر.
اما با جود تمام  آن کمبودهای که  به آن اشاره کردم هسته اصلی و نهادهای مستقل از دولت و پیشروان سوسیالیست و کمونیست خوشبختانه با این موج ارتجاعی نرفتند و به آن متوهم نشدند.
جنبش سبز نه تنها هیچ ربطی به کارگر ندارد که  هیچ ربطی هم به "جنبش سرنگونی" نداشته و ندارد.بلکه د رست در نقطه مقابل آن است. هرکسی  با این  حرکت ارتجاعی همراهی  کرد عملا به بقا حکومت اسلامی و به توهم پراکنی علیه جناح " اصلاح طلب" بورژوازی و بر علیه خود آگاهی طبقاتی و سازمان دادن انقلاب واقعی کارگری و توده ای برای برچیدن کلیت پدیده کثیف جمهوری اسلامی خدمت کرد.
جنبش سبز  که با پرچم دروغین "علیه استبداد" سر بر آورد با پرچم  به مراتب عومفریبانه تر احمدی نژاد که با ادعا کذب " مستضعف پناهی" وزوزه کشیدن  "مبارزه با فساد مالی" ،  دو روی یک سکه اند  و امر هر دو ضدیت  ود شمنی کامل با کارگر و آزادی و رفا و انسانیت میباشد.

اول مه 89 در ایران،  انتظارات، وظایف و نقش محوری طبقه ما

سالی که گذشت هم در ابعاد جهانی و هم در ایران سال افسار گسیخته گی سرمایه داران و دولتهایشان بر علیه طبقه کارگر بود.
سال بحران اقتصاد جهانی سرمایه داری بود که عوارض ناشی از آن در ایران به مشکلات دیرینه طبقه ما  نیز افزود. سرمایه داری جهانی بیلیاردها دلار به منظور عبور از بحران اقتصادی خود در اختیار سرمایه داران و بانکها گذاشت، پولی که از گرده کارگر تامین شده بود و میشد با آن دنیا فقر و گرسنگی و بیکاری را ازبین برد. همراه با در اختیار گذاشتن بیلیاردها دلار به سرمایه داران افسار تعرض به سطح معیشت و دستمزد طبقه کارگر و بیکار سازیهای وسیع  رها شد و بدین ترتیب توانستند سال گذشته را سپری و امنیت خود را تضمین کنند. کارگران جهان در دهها کشور هم اکنون در حال اعتراض و اعتصاب هستند و انتظار میرود اول مه امسال را به روز تلخی برای سرمایه داری جهانی تبدیل کنند.
 کارگران در ایران علاوه بر تحمل عوارض آن بحران ویرانگر در ایران تحت حاکمیت سی ساله سرمایه داران نیز همچنان در فقر، بی تشکلی و ممانعت از گرفتن حقوق های اولیه خود روبرو هستند.  باز هم سال عدم پرداخت دستمزدها، سال گرانی و تورم، سال محرومیت از حق تشکل و اعتصاب و سال سرکوب و دستگیری و تحمیل شکنجه و سال فریب و دروغ در پوشش "انتخابات" و جنبش سبز بود.  برای عبور از این شرایط و ایجاد سنگر بندی طبقاتی  بر سه شاخص محکم و تعیین کنند باید تمرکز داشت و جلو رفت:
آگاهی طبقاتی: آگاه بودن به این حقایق ساده که منافع کارگر به عنوان یک طبقه در هیچ شرایط و در هیچ تلاطم سیاسی با منافع جناحهای مختلف رژیم و با  پلاتفرم ملی و "همه باهم" هیچیک از بخشهای ناسیونالیستهای سراسری و محلی، چه در درون و چه در بیرون حکومت چه در پوشش چپ و یا راست همسوئی و وجوه مشترک ندارد و نخواهد داشت، رمز پیروزی ما و پایه  و زمینه اتحاد و خوداگاهی طبقاتی  کارگران را تضمین میکند. مذهب و ملی گرائی دو پلاتفرمی هستند که همواره به عنوان ارکان سرکوب و فریب و تحمیق جامعه از جانب سرمایه داران و حکومتهایش از جمله از جانب حکومت اسلامی بر علیه طبقه کارگر بکار گرفته شده است تا همچنان دنیای بردگی کار مزدی را سر پا نگاه دارند. باید بر منافع مشترک کارگران و مستقل از ملیت و نژاد و جنسیت و مذهب که ساخته  و پرداخته نظام طبقاتی است همیشه تاکید گذاشت!
تشكل و اتحاد:شاخص و تجربه دیگر اتحاد و تشکل ما است. این درد و ضعف سی ساله ما در مبارزه با حکومت اسلامی و سرمایه داران میباشد. تشکلهای تماما مستقل از دولت و نهادهای ارتجاعی چون شوراهای اسلامی، تشکلهایی که منافع و اهداف انقلابی و سوسیالیستی طبقه ما را در خود انعکاس میدهد و نمایندگی میکند، تشکلهایی که کارگران را نه از طریق قانون کار اسلامی دنبال نخود سیاه میفرستد و نه منافع حقیر خود را از دریچه "اصلاحات"  دنبال میکند، تشکلهایی که منافع کل طبقه را در نظر دارد و رهبران آن صادقانه برای اتحاد کل بخشهای طبقه کارگر در ایران در تلاش شبانه روزی هستند. تشکلهای که به مجع عمومی و شوراهای کارگری متکی باشند حلقه اصلی تشکل  و اتحاد کارگری را تامین خواهد کرد.
  تحزب: تامین خود آگاهی طبقه کارگرو متحد  کردن آن تلاش عظیمی را طلب میکند. ما با هردرجه پیشرفت در این زمینه قدرت دفاع  و اتحاد خود در مقابل دولت و کارفرما را بالا برده ایم. اما این امر مهم  را تواما با تلاش در ایجاد تقویت روحیه و زمینه سازی برای متشکل شدن طبقه کارگر در حزب کمونیستی خود میتواند به نتایج مطلوب  و پایدار برسد. در دنیا تشکلهای کارگری و در بر گیرنده میلیونها کارگر کم نداریم اما بدلیل همین خلا این تشکلها کماکان در میدان بازی نظام سرمایه داری بازی میکنند و قدرت سیاسی و دولتی کسی را هم به چالش نمیکشند. به عنوان یک طبقه ضد سرمایه داری باید تماما به کمونیزم و جنبش سوسیالیستی و افق روشن آن متکی شد. از اینرو تحزب کمونیستی آن حلقه واسطه ای است که این خلا را پر میکند. طبقه ما در غیاب حزب کمونیستی خود هنوز راه به جای نمیبرد و قادر نخواهد شد کلیت سیستم سرمایه داری را به چالش بکشد، در تحولات سیاسی کل طبقه را رهبری کند و سر آنجام راه کسب قدرت سیاسی و سرنگونی  حکومت سرمایه داران  را طی کند. آن گرایشات و تشکلهایی که کارگران را از این امر مهم برحذر میدارند گرایشات راست درون جنبش و از مخالفین رهائی طبقه کارگر و رسیدن به حکومت کارگری هستند که نباید طبقه ما آنها را تحمل کند و زمینه رشد و میدانداری آنها را فراهم نماید.
 اگر از هم اکنون و تا روز اول ماه مه طبقه ما و فعالین کارگری حول همان سه محور در اشکال مختلف و متنوع تمرکز داشته باشند  علاوه بر برگزاری اول مه متفاوت و طبقاتی خود کل موقعیت کارگران را به نفع زمینه سازی برای تداوم یک مبارزه همه جانبه تر طبقاتی در دوره  پیشا رو آماده خواهیم کرد.
  خلاصه کنم: در مورد شکل استقبال یا نوع برگزاری روز اول ماه مه، روز جهانی طبقه کارگر، تشخیص و تصمیم در دست دست اندکاران کارگری در محل و مراکز کار است. من فکر میکنم به جای تکرار شکلهای سالیان پیشین و یا فراخواندن به خیابان و این و آن متینگ کوچک، که همیشه با سرکوب هم روبرو شده است، مناسبتر است کارگران از هم اکنون تا روز اول مه یک کمپین گسترده را در راستای همان محورهای که در بالا اشاره شد و برای مطالبات دیگر از جمله پاره کردند "تعین حدقل دستمزد 303 هزار تومانی سال جاری" شروع کنند. از همین امروز تا روز اول مه میتوان از محافل خانوادگی تا مراکز بزرگ کارگری با اهداف و دید روشن به استقبال اول مه رفت و هزاران تجمع کوچک و بزرگ سازمان داد بدون اینکه هیچ نیازی به مجوز دولتی باشد. برای این مهم باید اکیدا از تفرقه، فرقه گرای و سازمان و صنف گرائی و رفتارهای سکتاریستی  و غیرمسئولانه که به اتحاد ما خدشه وارد میکند پرهیز کرد. امسال باید تناسب قوا را بیشتر مورد توجه قرار داد و اجازه ندهیم اوباش حکومتی مانع تلاش و همبستگی ما برای برگزاری یک اول مه با شکوه شوند. اگر هدف ما صرفا یک نمایش و سالگرد کوچک نباشد میدانیم که باید امسال به چه شکل و در چه ابعادی به استقبال  اول مه با قدرت که در برگیرنده بخش عمده طبقه کارگر در همه مراکز  است رفت. برگزاری چنین اول مه ی، به قدرت و اتحاد طبقاتی ما کمک خواهد کرد و میتوانیم مهر خود را بر اوضاع سیاسی ایران و در تقابل با هر دو جناح سیاه و سبز حکومت اسلامی بکوبیم.  طبقه کارگر و کمونیستها به ایجاد یک سنگر مستقل و  گشودن جبهه  سرراستر کارگری- کمونیستی بر علیه طبقه حاکمه نیاز مبرم دارد! مطالبات غیر قابل چشم پوشی امروز ما یعنی، حق تشکل و اعتصاب، باز پس گیری دستمزدها معوقه و ممنوع کردن اخراج، خواست حداقلی یک میلیون تومان دستمزد، آزادی کارگران زندانی ، توقف سرکوب،  برابری زن و مرد، تعطیلی روز کارگر و لغو مجازات اعدام و..... که اهم مطالبات فوری ما کارگران است میتواند در بستر آن تلاش گسترده که مختصرا به آن پرداختم ممکن تر گردد و با حمایت وسیعتر طبقه کارگر  و جامعه روبرو شود.
زنده باد اول مه!
زنده باد اتحاد و همبستگی طبقاتی کارگران!
مرگ بر جمهوری اسلامی و نظام سرمایه داری!

بیست و سوم فروردین هشتاد و نه
2010-04-11

1 نظرات:

ناشناس گفت...

matlab bsyar vaqei, syasy, samimane va kargry va komonisty ast! mn az hame kargran taqza darm ba in ahdaf va rohiy hmbastagy be istqbal roz kargr bravan.
zndh bahy rafiq zijji

ارسال یک نظر

 

طراحی شده توسط اینسایت |تبدیل شده به بلاگر پوسته های بلاگر |بهینه شده برای زبان فارسی مجتبی ستوده